نویسنده: دکتر محمد پارسا




 

یادآوری (1) (2) فرایندی است که به وسیله ی آن آموخته ها و تجربه هایی را که به دست آورده ایم در زمانها و موقعیتهای بعدی به کار می بریم و از آنها بهره می جوئیم. امروزه بعضیها یادآوری یا حافظه را مانند یک نوار ضبط صوت یا یک فیلم سینمائی شناخته اند که رویدادها و تجربه های زندگی در زمانهای مختلف ثبت و ضبط شده و در زمان لازم به خاطر آورده می شوند. بنابراین، یادآوری فرایند حفظ اطلاعات و تجربه های به دست آمده و رهنمودی برای عملکردهای آینده است.
نخستین کسی که به طور علمی به پژوهشهایی درباره ی یادآوری پرداخت ابینگهاوس (3)، پژوهشگر آلمانی بود. بررسیهای او سبب شدند که دامنه ی یافته های حافظه گسترش یابد و از دیدگاههای مختلف مورد توجه قرار گیرد.
ابینگهاوس کار خود را با هجاهای بی معنا آغاز کرد. منظور از هجاهای بی معنا آن است که وی یک رشته الفاظ سه حرفی بی معنا از قبیل LOM،HEB،JUP،BAX , و مانند اینها را فراهم آورد و به حفظ کردن آنها پرداخت.
ابینگهاوس ملاحظه کرد لفظهای بی معنایی که در آغاز لیست و پایان آن قرار دارند از آنهایی که در میان قرار گرفته اند بهتر به یاد سپرده می شوند. همچنین، طول زمان میان نخستین یادگیری و یادآوری بر میزان یادآوری تأثیر می گذارد. یعنی، هرچه فاصله ی زمانی میان آموخته ها و یادآوری کمتر باشد میزان یادآوری بیشتر است. ابینگهاوس نیز به این نکته پی برد که درصد یادآوری بنا به روشهای اندازه گیری فرق می کند. (پس از 20 دقیقه 53 درصد، پس از یک روز 34 درصد و پس از 31 روز 21 درصد از مطالب حفظی به یاد آورده می شود).

روشهای اندازه گیری

ابینگهاوس کوشید تا یادآوری را به روشهای مختلف بسنجد. در روش یادآوری آزاد (4) از آزمودنیها یا افراد می خواهند فهرستی از هجاهای بی معنا را، به هر شیوه ای که بخواهند، بیاموزند، سپس آنها را به یاد آورند. اما در روش فراخوانی زنجیره ای (5) از آنان خواسته می شود که نخست فهرستی از هجاهای بی معنا را بیاموزند و بعدها آنها را به ترتیبی که آموخته اند به یاد آورند. ولی در روش بازشناخت (6) از آزمودنیها می خواهند تا مطالب آموخته شده را به شیوه ی آزمونهای چند گزینه ای شناسایی کنند.
ابینگهاوس همچنین مشاهده کرد که وقتی هجاهای بی معنای آموخته شده در یک فهرست طولانی تر ارائه می شدند در روش بازشناخت درصد بیشتری از هجاهای بی معنا به یاد آورده می شوند تا در روش یادآوری آزاد. افزون بر این، در روش یادآوری آزاد مطالب بیشتر از روش یادآوری زنجیره ای به خاطر آورده می شوند.
این بود مختصری از کوششهای علمی ابینگهاوس درباره ی چگونگی حافظه. بعضی از روان شناسان به فرآیندهای زیستی حافظه نیز توجه کرده اند.

فرایندهای زیستی

گروهی از روان شناسان حافظه را از جهت فرایند زیستی (7) بررسی کرده اند و معتقدند که وقتی اطلاعات از مغز می گذرند دارای رد (8) یا نشانه ی الکتریکی هستند و اگر تکرار یا تقویت نشوند و به حافظه ی بلندمدت راه نیابند به سرعت از بین می روند.

ردیابی حافظه (9):

تغییر شیمیایی یا ساختاری بلندمدتی که در مغز ایجاد می شود ممکن است به صورت دائمی درآید. به عقیده ی موریس (10) (1979) هرچه آموخته ها بیشتر تکرار شوند و پردازش عمیقتر باشد رد حافظه روشنتر و بادوامتر خواهد بود.
هب (11) (1949) نیز معتقد است اطلاعات حسی که وارد مغز می شوند آنقدر از یک یاخته به یاخته دیگر انتقال می یابد تا یک مدار کامل تشکیل دهد. این مدار عصبی بر اثر تکرار جا افتاده تر و مشخصتر می شود و یک تغییر ساختاری به صورت اطلاعات حسی و تکانش (12) دائم یا نیروی محرک عصبی در مغز پدید می آورد که آن را مدار بازتاب (13) نامیده اند. به این سبب ممکن است بیلیونها مسیر یا مدار حافظه در مغز انسان ایجاد شود. نمایش یا باز نمود حافظه را در مغز رد عصبی (14) نامیده اند که مسیر دیرپائی است و در نتیجه ی تحریک بافت عصبی زنده در همه بخشهای مختلف مغز پدید می آید. آُلتون (15) (1977) یکی از پژوهشگران این ردهای عصبی را در بخشی از مغز به نام دم اسب (16) مشخص ساخته است.

تغییر ساختاری (17): برای اینکه حافظه پایدار بماند در سیناپس یا پیوندگاه عصبی تغییر ساختاری رخ می دهد. پیوندهای عصبی جدید یا تشکیل و حفظ و یا حذف می شوند. اگر در انتقال دهنده های عصبی (18) (پیام آوران شیمیایی)، که برای ایجاد پیوند با یکدیگر ضرورت دارند، کمبودی احساس شود در اندوزش یا تأمین حافظه اختلال پدید می آید. به عقیده ی دیویس واسکوایر (19) این اختلاف بیشتر در نتیجه ی تأثیر بعضی از داروها یا از بین رفتن بافت عصبی ایجاد می شود. به این جهت، نظریه های نورونی فرایند حافظه را تغییر در فعالیت الکتریکی نورونها یا الگوی پیوند سیناپسی در میان آنها دانسته اند.
دیدگاه مولکولی حافظه: یکی از پژوهشگران معروف آمریکایی به نام مک کانل (20) (1974) معتقد است که حافظه در مولکولهای اسید ریبونوکلئیک (RNA) جای دارد. این مولکولها پروتئینی را کنترل می کنند که مشابه اطلاعات ژنتیکی یا تکوینی در DNA رمزگردانی می شوند. در واقع فعالیت یک سلول عصبی سبب ایجاد چندین ماده ی شیمیائی از جمله RNA می شود. نظریه پردازان مولکولی معتقدند که آثار یا نشانه های حافظه دگرگونیهایی در مولکولهای RNA هستند که در نورونها ایجاد می شوند. بررسیهایی که درباره ی نوعی کرم انجام گرفته نشان می دهند که وقتی RNA از حیوانی که آموخته است به طرز خاصی پاسخ دهد به حیوان دیگری منتقل شود، این حیوان بهتر و سریعتر از حیوان دیگری آمادگی به این طرز پاسخ دادن را دارد تا حیوانی که این RNA به او منتقل نشده است. اما به عقیده ی مایرز (21) امروزه شایعترین نظر این است که به سبب توجه بیشتر به انتقال دهنده های عصبی حافظه فرایندی است که از ارتباط نورونها با یکدیگر در سیناپس به وجود می آید.

ابعاد مختلف حافظه

روان شناسان یادآوری را متشکل از یادداشت برداری (22)، اندوزش (23) (نگهداری) و بازیابی (24) به صورت زیر دانسته اند:
برای آنکه بتوانیم رویدادها یا مطالب را به یادآوریم ناگزیر به رمزگردانی (25) هستیم، یعنی آنها را از راه یادداشت برداری به نحو شایسته و معنادار در مغز جا می دهیم. در اندوزش (26) کوشش می شود که تجربه ها و آموخته ها برای مدتی طولانی در ذهن نگهداری شوند و بازیافت فرایندی است که هنگام نیاز اطلاعات لازم را از اندوخته های ذهنی به دست می آوریم.

ساختار حافظه

به عقیده ی روان شناسان حافظه بر سه نوع است: حافظه ی حسی (27)، حافظه ی کوتاه مدت (28) حافظه ی بلندمدت (29). برای آنکه آموخته ها و اطلاعات به یادآورده شوند نخست از مرحله های مختلفی عبور می کنند که در زیر به اختصار به چگونگی هر یک از آنها می پردازیم.

حافظه ی حسی

در حافظه ی حسی مطالب به صورت مواد خام و بدون معنا فقط در یک لحظه، همچون یک جرقه ی روشنایی یا برخورد سریع سوزن بر پوست عرضه می شود. حافظه ی حسی با حواس مختلف سروکار دارد و هر حسی هم با دستگاه خاص خود در مغز ارتباط برقرار می کند. به این سبب حافظه ی حسی گنجینه همه ی حواس است و در رابطه با هر حسی به نامهای گوناگون شناخته شده است، مانند حافظه ی تصویری (30) یا دیداری که معلومات از طریق حس بینایی به دست می آید و حافظه ی شنیداری (31) که اطلاعات از دستگاه شنوایی حاصل و به همین سان آشنایی و ادراک ما به وسیله حافظه ی حسی و دستگاه مربوط شکل می گیرد.
توانمندی حافظه ی حسی بسیار محدود است و اطلاعات که به آن می رسند ناپایدارند. تجربه های جدید به طور مرتب جای تجربه ها و اطلاعات گذشته را می گیرند. جرج اسپرلینگ (32) (1960) با طرح آزمایشهایی، از جمله آزمودنیها را به طریق زیر در برابر 12 حرف الفبا قرار داد و به بررسی حافظه ی حسی پرداخت.

C

Y

T

F

L

N

D

K

M

B

W

Y


وقتی این حروف حدود ثانیه در معرض دید افراد قرار می گرفتند حداکثر 4 تا 5 حرف در حافظه به یادآورده می شد. اسپرلینگ دریافت که هرچه بر مدت مشاهده افزوده می شود شمار بیشتری از حروف در خاطر باقی می ماندند. مختصر آنکه، حافظه حسی تا حدی مانندفلاش دوربین عکاسی است که در یک لحظه مطالب را در خود حفظ می کند.

حافظه ی کوتاه مدت

چنانکه گفته شد موادی که در حافظه ی حسی نقش می بندند معنا و مفهوم معینی ندارند و یک رشته مواد خام بیش نیستند. برای اینکه مطالب بتوانند در حافظه جای گزین شوند نخستین شرط، معنادار بودن آنهاست که با رمزگردانی معنادار می شوند. ارتباط حافظه کوتاه مدت را با حافظه ی بلند مدت حافظه ی فعال (33) نامیده اند که می توان آن را مرحله ی دوم حافظه کوتاه مدت عنوان کرد.
به عقیده ی اتکینسون و شیفرین (34) اطلاعات پیش از آنکه به حافظه ی بلند مدت برسند باید در حافظه ی کوتاه مدت رمزگردانی و پردازش شوند. بعضی از پژوهشگران معتقدند که اطلاعات در حافظه ی کوتاه مدت بین 5 تا حداکثر 30 ثانیه باقی می مانند و بعضی دیگر این مدت زمان را 10 تا 20 ثانیه دانسته اند.
به عقیده ی جرج میلر (35)، روان شناس معروف آمریکائی، انسان تقریباً می تواند در هر زمانی یک عدد 7 رقمی را به صورت (2±7) در خاطر نگه دارد یا حفظ کند. چنانکه اگر بخواهد دو شماره تلفن 7 رقمی را حفظ کند با دشواریهایی روبه رو می شود، زیرا از حداکثر عدد 9 رقمی فراتر می رود. میلر عدد 7 رقمی را بهترین عدد برای حافظه کوتاه مدت دانسته است. به نظر او برای حفظ شماره های تلفن شایسته است آنها را به گروههای 2 و 3 رقمی تقسیم کنند، مانند شماره (29-58-343).
گرچه 15 تا 20 ثانیه طول می کشد تا اطلاعات جدید در حافظه کوتاه مدت اندوخته شود، اما اغلب در همین زمان حافظه ی فعال یا حافظه دیگر کوتاه مدت دست به کار می شود و به جست و جوی معنا و درک مطلب با حافظه ی بلندمدت ارتباط برقرار می سازد.
روان شناسان معتقدند اگر واژگان یا مفهومهایی مانند: پُست، پیکان، چنار، تلگراف، رنو، بید، فکس، شورلت، صنوبر، تلویزیون، کاج، پراید، تلفن، پژو و سرو را برای چند ثانیه در معرض دید حافظه ی کوتاه مدت قرار دهند و بخواهند که آنها را حفظ کنند کار دشواری است. اما اگر بتوانند آنها را در سه دسته ی درخت، اتومبیل و وسیله های ارتباطی قرار دهند بهتر می توانند حفظ کنند و در زمان لازم به یاد آورند.

حافظه ی بلند مدت

حافظه ی بلند مدت اصلیترین و مهمترین حافظه انسان به شمار می آید و گنجینه بزرگ اطلاعات و تجربه های او را تشکیل می دهد. اگر به مغز ضربه ای وارد شود و به دستگاه حافظه صدمه ای برسد همه ی آموخته های فرد از بین می رود، دچار خلاء شناختی، فکری و عقلی می شود و به یک کودک نوزاد تبدیل می گردد. اما وقتی مغز سالم است، هرچه بر تجربه ها و آموخته های آدمی افزوده شود گنجینه معلومات و خاطره های او گسترش بیشتری می یابد و فردی آگاه تر و توانمندتر در زندگی می شود.
هنگامی که بخواهیم کاری انجام دهیم یا تصمیمی بگیریم به حافظه ی بلند مدت مراجعه می کنیم تا اطلاعات لازم را از آن در حافظه ی کوتاه مدت یا هشیاری بازیابی کنیم و برای عملکردمان به کار بریم. برای مثال، در برنامه ریزی یک مسافرت یا به حافظه بلندمدت و یا به افراد آگاه رجوع می کنیم تا اطلاعات سودمند را به دست آوریم.

سازمان حافظه ی بلندمدت

در گذشته به حافظه ی بلند مدت توجهی نمی شد، بلکه به بحث درباره ی حافظه ی کوتاه مدت می پرداختند. اما امروزه پژوهشگران بیشتر به چگونگی حافظه ی بلندمدت توجه دارند و معتقدند که وقتی اطلاعات در حافظه ی بلندمدت قرار می گیرد این کار به شیوه ای سازمان یافته انجام می شود. در واقع، اطلاعاتی که به ما عرضه می شوند با بی تفاوتی با آنها عمل نمی کنیم، به آنها سازمان می دهیم و با عوامل معناداری مربوط می سازیم، همان گونه که یک کتابدار با اندوزش و ثبت خاصی کتابها را در قفسه ی مربوط جای می دهد تا هنگام نیاز بازیافت آنها به آسانی انجام شود. سازماندهی اطلاعات در حافظه بلندمدت غالباً به گونه ای ناخودآگاه صورت می گیرد.
وقتی مطالب وارد حافظه ی کوتاه مدت می شوند بر اثر تکرار و تمرین به حافظه ی بلندمدت انتقال می یابند. در این زمینه دو نوع تکرار یا تمرین وجود دارد: یکی تکرار نگهداری (36) و دیگری تکرار گسترده (37) یا منبسط.
تکرار نگهداری، زمانی به کار می رود که بخواهیم مطلب یا موضوعی را برای مدت کوتاهی به خاطر بسپاریم، مانند حفظ شماره ی تلفن یا نشانی محلی که ما را به عروسی یا مهمانی دعوت کرده اند، اما پس از پایان عروسی دیگر به دانستن آن نیازی نداریم. ولی، برعکس در تکرار گسترده، مانند آموختن مطالب درسی که بعدها شاگرد به دانستن آنها نیاز فراوان دارد تا بتواند از عهده ی آزمونهای مربوط به خوبی برآید. در تمرین گسترده هرچه مطالب با معناتر و با شرح و توضیح بیشتر همراه باشند بهتر به خاطر سپرده و بازیافت می شوند.

گونه های حافظه ی بلندمدت

بررسیهای روان شناسان، به ویژه تالوینگ (38)، نشان داده اند که حافظه بلندمدت دارای گونه های مختلفی است که در اینجا به چند گونه آن به اختصار اشاره می شود.

حافظه ی آئین مند (39):

این گونه حافظه، بیانگر راه و روشهایی است که برای انجام دادن هنر یا فنی به کار می رود، مانند راندن اتومبیل که راننده به یاد می آورد چگونه اتومبیل را روشن کند و به حرکت درآورد و با رعایت قانون به رانندگی بپردازد، یا یک فوتبالیست که با توجه به قانون فوتبال به این بازی ادامه دهد.
شکل [2]

حافظه ی معنادار (40):

حافظه ی معنادار مانند حافظه ی آئین مند با معلومات کلی، مفاهیم، معنای واژه ها، واقعیات علمی و تجربی سازمان یافته سروکار دارد، مانند اینکه ایران و عراق دارای مرزهای مشترکند، مذهب شیعه با ویژگیهای خاص خود یکی از فرقه های دین اسلام است یا 5×7=35 می شود و یا کره ی زمین به دور خود و کره خورشید می چرخد و در نتیجه روز و شب و چهار فصل به وجود می آید و جز آن.

حافظه ی رویدادی (41):

این حافظه با رویدادها و تجربه های شخصی افراد ارتباط دارد و خاطره های دوران زندگی هر یک از افراد را تشکیل می دهد و جنبه ی علمی ندارد. اطلاعاتی که حافظه ی رویدادی به دست می دهد با زمان و مکان و وضع خاصی سروکار پیدا می کند. برای مثال، کسی که برای نخستین بار به پاریس سفر می کند، بعدها وقتی تجربه ها و خاطره های خود را بیان می کند از حافظه رویدادی بهره می جوید.

حافظه ی آشکار و ناآشکار (42):

روان شناسان حافظه حسی، کوتاه مدت و بلندمدت را حافظه ی آشکار نامیده اند که آزمودنیها مطالب را به گونه ای آگاهانه پردازش می کنند و به یاد می آورند و واژه ها را با معنا و ویژگیهای آنها باز می شناسند. اما به عقیده ی گراف و شاختر (43) حافظه ناآشکار یکی از شاخه های نوین در زمینه ی یادآوری است که با وجدان ناآگاه رابطه دارد و جدا از حافظه های دیگر است که تاکنون درباره ی آن سخنی به میان نیامده است. به طور کلی حافظه ی ناآشکار دلیلی بر وجود مطالبی در دستگاه حافظه است. و رهنمودی بر تأثیر تجربه ها و اطلاعات پیشین بر اندیشه ها و اعمال جاری است.
در واقع موادی که در حافظه ی ناآشکار وجود دارند آگاهانه به خاطر سپرده نشده اند، زیرا هر روز انسان با موضوعها و اطلاعاتی روبه رو می شود که به گونه ای ناآگاهانه در حافظه ی او ضبط می شوند، مانند کسی که کتابی می خواند، وارد کارهایی می شود، بی آنکه به آنها توجهی داشته باشد، بعضی واژه ها در خاطر او ثبت می شوند.

حافظه ی برق آسا (44):

در این گونه حافظه یادآوری مطالب یا تجربه ها به طور بسیار دقیق، روشن و سریع انجام می گیرد. برای مثال، کسی که برنده ی بهترین کتاب سال شده است و برای او یک مجلس جشن و مهمانی برقرار می کنند، وی همیشه درآینده جزئیات این جشن و دریافت جایزه را به یاد می آورد. همین حالت برای مراسم عروسی فرد یا درگذشت یکی از عزیزترین بستگان یا دوستان او صادق است.

پی نوشت ها :

1. این واژه در زبان فارسی به گونه های مختلف، مانند حافظه، یاد، یادگاه و یادآوری به کار رفته که نگارنده در این کتاب بیشتر واژه های حافظه و یادآوری را به کار برده است.
2. remembering
3. Ebbinghaus, Hermann, 1850/1913
4. free recall
5. Serial recall
6. recognition method
7. biological process
8. trace
9. memory trace
10. Morris, G. G., 1979
11. Hebb, D.O., 1949
12. impulse
13. reverberating circuit
14. engram
15. Olton, D.S, 1977
16. hippocampus
17. structural change
18. neurotransmitters
19. Davis, H.P. and Squire, L.R, 1984
20. Mc Connell, J.V., 1974
21. Myers, D.G., 1986
22. recording
23. retaining
24. retrieving
25. encoding
26. storage
27. Sensory memory
28. Short Term Memory = STM
29. Long Term memory = LTM
30. iconic memory
31. echoic memory
32. Sperling, G., 1960
33. working memory
34. Atkinson R.C. and Shiffrin, R.M., 1971
35. Miller, G.A., 1956
36. maintenance tehearsal
37. elaborative rehearsal
38. Tulving, E.1972
39. Procedural memory
40. Semantic memory
41. episodic memory
42. explicit and implicit memory
43. Grof, P. and Schacter, D.L, 1985
44. flashbulb memory

منبع مقاله :
پارسا، محمد؛ (1382)، بنیادهای روان شناسی، تهران: انتشارات سخن، چاپ دوم